پریشانی امام سجاد در خانه خدا
| ادامه مطلب...

طاووس كه از پارسايان زمان امام سجاد عليه السلام بود گويد : كنار كعبه رفتم از دور ديدم مردي زير ناودان كعبه با حال پريشاني ، دعا مي كند و اشك مي ريزد ، پس از آن به نماز برخاست ، نزديك شدم ديدم امام سجاداست ، پس از نماز به حضورش رفته و عرض كردم اي فرزند رسول خدا ! تو را بسيار پريشان و گريان ديدم ، از چه ترس داري با اينكه تو داراي سه امتياز هستي ، اميد آنست كه هر يك از آنها موجب نجات تو گردد .
نخست اينكه فرزند پيامبر هستي ، دوم اينكه شفاعت جدت پيامبر صلي الله عليه و آله در كار است سوم اينكه رحمت خداوند همه جا را گرفته است .
جوابم را با قرآن داد و فرمود : اما اينكه فرزند رسول خدا هستم ، اين موضوع مرا نجات نخواهد داد زيرا قرآن مي فرمايد .
در روز قيامت نسبت و خويشاوندي به كار نيايد ( فلا انساب بينهم يوميذ ) ( مومنون 101 )

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: پریشانی امام سجاد,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 15:32
از مکافات عمل غافل مشو!
| ادامه مطلب...

منهال بن عمر می گوید: به هنگام بازگشت از مکه، در مدینه به محضر امام علی بن الحسین (ع) مشرّف شدم. به او سلام گفتم و امام پاسخ دادند و سپس پرسیدند: منهال! از حرملة بن کاهل اسدی چه خبر داری؟ عرض کردم: او را به هنگام بیرون آمدن از کوفه، سالم و زنده دیدم. امام (ع) دست های خود را به طرف آسمان بلند نمود و عرض کرد: خدایا! حرارت آهن را به او بچشان.
منهال گوید: به کوفه وارد شدم، مشاهده نمودم که مختار خروج کرده و افرادی از قاتلان امام حسین (ع) را به سزای عمل ننگین خود رسانده است.

بین من و او صداقت و دوستی دیرینه ای بود. پس از مراجعت از مکه در منزل نشستم و رفت و آمد مردم پایان پذیرفت و رنج سفر از تنم خارج شد. سوار مرکب شدم و به سراغ مختار رفتم، او را در بیرون از منزل خویش یافتم. سلامی به او گفتم، او جواب سلام مرا داد و فرمود: «منهال! مدتی است که تو را نمی بینم، نه پیش ما می آیی، نه به زیارت ما می رسی و نه در مقابل این همه فتوحات که خداوند نصیب ما فرموده است تبریک و تهنیت می گویی.»

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: از مکافات عمل غافل مشو!,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 15:28
ارتباط با خدا و نجات حتمی
| ادامه مطلب...

روزى از روزها حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام مشغول نماز بود؛ و فرزندش محمد باقر سلام اللّه عليه - كه كودكى خردسال بود - كنار چاهى كه در وسط منزلشان قرار داشت ، ايستاده بود و چون مادرش ‍ خواست او را بگيرد، ناگهان كودك به داخل چاه افتاد.
مادر فريادزنان ، بر سر و سينه خود مى زد و براى نجات فرزندش كمك مى طلبيد، و مى گفت : ياابن رسول اللّه ! شتاب نما و به فريادم برس كه فرزندت در چاه افتاد، بچّه ات غرق شد و... .
امام سجّاد عليه السّلام با اين كه داد و فرياد همسر خود را مى شنيد، امّا دركمال آرامش و متانت به نماز خود ادامه داد؛ و لحظه اى ارتباط خود را با پروردگار متعال و معبود بى همتاى خويش قطع و بلكه سست نكرد.



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: ارتباط با خدا و نجات حتمی,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 15:27
چه قدر حاجی کم است
| ادامه مطلب...

موسم حجّ بود، امام سجّاد(ع ) نيز به مكّه مشرف شده بودند، يكى از همراهان آن حضرت نگاهى به صحراى عرفات انداخت ، ديد چندين هزار، هزار نفر در آن صحرا موج مى زنند با خوشحالى به امام (ع ) عرض ‍ كرد:
الحمد للّه ، چقدر امسال حاجى زياد است !
امام (ع ) در جواب فرمودند: چقدر فرياد زياد است و چقدر حاجى كم است ؟!
آن شخص مى گوید: من نمى دانم امام چه كرد و چه بينشى به من داد و چه چشمى را در من بيناى كرد، كه يك وقت به من فرمود: حالا نگاه كن . تا نگاه كردم ، ديدم صحرايى است پر از حيوان ، يك باغ وحش كامل ، فقط يك عده انسانها هم در لابلاى آن همه حيوانات حركت ميكردند، حضرت فرمودند: حالا مى بينى باطن قضيه اين است .
آرى انسانى كه جز مانند يك حيوان و چهار پا به غير از خوردن و خوابيدن و عمل جنسى چيز ديگرى نمى فهمد، اين اصلا روحش يك چهار پا است .

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: چه قدر حاجی کم است,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 15:22
گریه امام سجاد باری تاریکی قبر
| ادامه مطلب...

امام سجاد حضرت زين العابدين در زمينه قبر چه مى‏فرمايد و چگونه اشكش جارى مى‏شود مى‏فرمايد:

فمالى لا ابكى لخروجى نفسى ابكى لظلمه قبرى ابكى لضيق لحدى ابكى لسوال منكر و نكير اياى ابكى لخروجى من قبرى عريانا دليلا حاملا ثقلى على ظهورى انظر مره عن يمينى و اخرى عن شمالى اذ الخلايق فى شان غير شان‏

چرا گريه نكنم، گريه مى‏كنم براى خروج روح من، گريه مى‏كنم براى تاريكى قبرم، گريه مى‏كنم براى تنگى لحد، گريه مى‏كنم براى سوال نكير و منكر عليهما السلام، گريه مى‏كنم براى آن روزى كه از قبر بيرون مى‏آيم در حالى كه برهنه و خار و ذليل و بار سنگين اعمالم را بر پشت گرفته‏ام گاهى به جانب راست خود مى‏نگرم و گاهى به جانب چپ خود در آنحال كه خلايق همه به كارى غير كار من مشغولند.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: گریه امام سجاد, برای تاریکی قبر,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 15:20
راهزن در اثر توبه محبوب خدا می شود
| ادامه مطلب...

از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) منقول است كه فرمود: مردى با خانواده خويش از راه دريا مسافرت كرده و سوار كشتى شدند و در اثر نامساعد بودن دريا كشتى آنان شكسته و خرد شد جمعيتى كه در كشتى بودند همه آنها هلاك و غرق آب شدند جز همسر آن مرد كه روى تخته پاره كشتى قرار گرفته و امواج پيكر او را به لب دريا انداخت زن به جزيره‏اى از جزاير دريا پناهنده شد و در جزيره با مردى كه راهزن بود مصادف گرديد كه شغل او هميشه ناراحت كردن مردم بود.

و در آن جزيره خود را مخفى مى‏ساخت براى اذيت كردن ناگهان چشم گشود و زنى را ديد بالاى سرش ايستاده است گفت: آيا تو انسانى يا جن هستى زن جواب داد از انس هستم راه زن بدون اينكه با او حرفى بزند جلو او نشست و خواست با او عمل خلاف عفت مرتكب بشود.

زن كه خود را در چنگال يك مرد بى‏ايمان و از خدا بى خبر گرفتار ديد مضطرب گرديد راهزن گفت: چرا ناراحتى آن بانوى با ايمان گفت: از خدا ترس دارم دزد گفت: از اين عمل و از اين كار تا حال انجام داده‏ايد زن جواب داد نه بخدا قسم آن مرد گفت: تو اينقدر از خدا ترس دارى در حاليكه تا اين موقع همچو عمل زشت را به جا نياوردى و الان نيز نفرت دارى پس بخدا قسم من از تو اولى ترم كه از خداى خود ترس داشته باشم.

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: راهزن در اثر توبه محبوب خدا می شود,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 15:18
پاداش هدایت


امام حسين (ع ) از مردي پرسيد از اين دو كار كدام را بيشتر دوست داري ؟ 1- شخصي تصميم بر كشتن مسلمان ناتواني را دارد، او قادر بر دفاع نيست آيا نجات آن مسلمان را بيشتر دوست داري يا 2- شخصي از دشمنان قصد گمراهي او را از راه راست گرفته است ، و تو مي خواهي آن مسلمان را از بن بست نجات دهي و با ادله و بيان قاطع آن دشمن بي دين را طرد كني و به آن مسلمان آسيب ديني نرسد؟ آن مرد گفت : بلكه من نجات آن مومن را از انحراف آن دشمن ناصبي ، بيشتر دوست دارم ، چرا كه خداوند در قرآن (32 مايده ) فرموده : و من احياها فكانما احيا الناس جميعا:
((و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است )).
امام حسين (ع ) سخني نفرمود، گويا با سكوت خود انتخاب آن مرد را پذيرفت و امضاء كرد.



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 15:15
عنایت امام حسین به زائرانش
| ادامه مطلب...

بعضي از موثقين اهل علم در نجف اشرف نقل كردند از مرحوم عالم زاهد شيخ حسين بن شيخ مشكور كه فرمود در عالم رويا ديدم در حرم مطهر حضرت سيدالشهدا(ع ) مشرف هستم و يك نفر جوان عرب وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام كرد و حضرت هم با لبخند جوابش را دادند . فردا شب كه شب جمعه بود به حرم مطهر مشرف شدم و در گوشه اي از حرم توقف كردم ناگاه همان عرب را كه در خواب ديده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضريح مقدس رسيد با لبخند به آن حضرت سلام كرد ولي حضرت سيدالشهدا(ع ) را نديدم و مراقب آن بودم تا از حرم خارج شد عقبش رفتم و سبب لبخندش را به امام (ع ) پرسيدم و تفصيل خواب خود را برايش نقل كردم و گفتم چه كرده اي كه امام (ع ) با لبخند به تو جواب مي دهد گفت مرا پدر و مادر پيري است و در چند فرسخي كربلا ساكن هستيم و شبهاي جمعه كه براي زيارت مي آيم يك هفته پدرم را سوار بر الاغ كرده مي آوردم و هفته ديگر ماردم را مي آوردم تا اين كه شب جمعه اي كه نوبت پدرم بود چون او را سوار كردم مادرم گريه كرد و گفت : مرا هم بايد ببري شايد هفته ديگر زنده نباشم . 

 



:: موضوعات مرتبط: داستان های 14 معصوم، ، ،
:: برچسب‌ها: عنایت امام حسین به زائرانش,
نویسنده : محسن امامی
تاریخ : شنبه 21 شهريور 1394
زمان : 15:13


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.